اینک چهل روز است که هر سبزه میروید، هر گل میشکفد، هر چشمه می جوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب خود سوگوارِ مظلوم قربانگاه عشق است. چهل روز است که یزید جز رسوایی ندیده و جز پتک استخوان سوز فریادی نکشیده است ،اربعین است هنگامه کمال خون، باروری عشق و ایثار ،فصل درَویدن، چیدن و دوباره روییدن، هنگامه میثاق است و دوباره پیمان بستن.کدامین دست محبت آمیز است تا دستی را که چهل روز از گودال به امید فشردن دستی همراه برآمده، بفشارد. کدامین سر سودای همراهی این سر بریده را دارد،و کدامین همت ذوالجناح بی سوار را زین خواهد کرد؟